نوشته های لیمویی

...می خوام لیمویی بنویسم هم ترش و ملس هم شیرین که وقتی می مونه تلخ میشه

نوشته های لیمویی

...می خوام لیمویی بنویسم هم ترش و ملس هم شیرین که وقتی می مونه تلخ میشه

قلب من آبی مرد

 

آسمان را دیدم, 

قلبم آبی شد... 

لبخندم آبی 

روزگارم آبی 

برق چشمانم آبی.. 

من سراپا آبی 

رو به سوی تو برگرداندنم 

و تو فریاد زدی 

مگر عقل تو به چشمان تو است 

خنده هایم خشکید 

و نگاهم ترسید

قلب من آبی مرد...

نظرات 6 + ارسال نظر
هنگدان پنج‌شنبه 30 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 10:54 ق.ظ http://hongdan.blogsky.com/

سلام
شعر قشنگی بود
موفق باشید
یا علی

آدرینا پنج‌شنبه 30 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 10:59 ق.ظ http://adrina.blogsky.com

چه آرامشی داد بهم. واقعا زیبا بود
زود به زود آپ کن نکنه لبای غزل خونت بسته شده؟؟!

بابک پنج‌شنبه 30 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 08:31 ب.ظ http://anaesthesia.blogsky.com

یاده یه آهنگی افتادم به اسم blue
تو اون آهنگ طرف یه جایی رفته بود که همه چیز آبی بود حتی کسی که دوسش داشت
قشنگ بود
لیمویی بود


مهدی جمعه 1 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 10:33 ب.ظ http://pejvak-man.blogfa.com

سلام
خوبی؟
میدونی؟! یک چیزی می خوام بگم امیدوارم ناراحت نشی اونم اینکه به نظر من این کار از نظر شعری هیچ ارزشی نداره( به هر حال یک تم تکراری و استفاده از تکنیک های تکراری بدون هیچ کشف شعری و یا تعلیق و توصیف خاصی) و در نهایت یک شعر ضعیفه! اما چیزی که باعث میشه خوشم بیاد و نظر بدم. تفکر ژشت این نوشته است. و اتفاقی که آخرش میافته! منظروم اون روایتی که مطرح میشه تا من رو به آبی مردن قلب برسونه! خیلی خوبه

سلام ممنون از نظرت...
من هیچ سررشته ایی از شعر ندارم.مرسی که تحلیلش میکنی...

رها شنبه 2 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 07:26 ق.ظ

حس حال این روزهاتو میفهمم .
با همه وجود ....

مسافر راه دور شنبه 2 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 11:41 ق.ظ http://.......com

حیف که رنگ آبی رو انتخاب کردی واسه این شعر. رنگ دلخواه منه خب . اگه قرمز بود بهتر میشد چون موقع فوتبال که میشه متنفرم از رنگ قرمز و بهتر می تونستم تطبیقش بدم با شعرت ! البته اشکالش اینه تو این حالت که آونوقت دیگه نمی تونی به آسمون نگاه کنی چون قرمز نیست !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد