این روزها خیلی به یاد آدمهایی هستم که دیگه کنار خونواده هاشون نیستن...خیلی از خونواده هایی که جووناشون رو از دست دادن...
به خدا خیلی تلخه.نمیتونم بگم می فهممتون نمیتونم بگم می تونم درکتون کنم...
اما باور کنید من به یادتونم...
شب چهارشنبه سوری برادرم آهنگی از هیچ کس برام گذاشت.به قسمت سرو صدای اون روزها که رسید دیگه نتونستم جلوی اشکامو بگیرم...
چقدر الان این آدمها دلتنگن.چقدر دل شکسته ان...
خدایا چه عیده بدیه...
خدایا هنوزم هستی؟
پی نوشت:اگه خواستید آهنگ رو دانلود کنید. روی لینک کلیک راست کنید و گزینه ی Save Target As رو بزنید...
خواب دیدم اومدی اینجا بازم...
توی خواب من یهو سوار اتوبوس شدم و اومدم شهرت...
وقتی دیدمت بغلت کردم.چند دقیقه همنجوری بودیم...آروم شدم...بیدار شدم...
بذار حالا که می خواد تموم شه همه ی دنیایی که با هم داشتیم خراب نشه...
شاید یه مدت جدایی باعث بشه باز هم به هم برگردیم.میدونم من جدایی خواستم.میدونم ازم خیلی ناراحتی و به قول خودت هرگز نمی بخشیم...
من ازت طلب بخشش نمیکنم چون میدونم نمی بخشی...حق توئه
اما
در حقم بی انصافی نکن.این جدایی یه شمشیر دولبه است...
بهم گفتی من بلوف زدم اما این واقعیت نداره..اگه دوست نداشتم نمیومدم که....
دوست دارم آروم بشی.میدونم که میتونی...
به قول خودت به آدمی که جدایی بخواد اعتمادی واسه آینده نیست پس دیگه ازم عصبانی و ناراحت نباش چون چیزی رو از دست ندادی که ارزشمند باشه...
فقط می خوام یه مدت تنها باشم.می خوام خودمو بشناسم.می خوام ببینم چی می خوام...
حال من خوب است
مانند گل
در چنگ چنگیز مغول
پی نوشت:این تلخترین لیموی اینجاست...واسه یه لیموی خیلی تلخ کسی نظر نمیده
جگر شیر نداری سفر عشق مرو....
سفر بودم.سفر عشق.خاطره انگیزترین سفر عمرم بود...
تقریبا توی ۵ روز ۱۸ جا رو دیدم.
شهر گل و بلبل و یار...
شهر سرو ناز های بلند و یار بلند قامت من...
زیباترین محلی که دیدم نارنجستان قوام بود.من عاشق این مکان شدم.
احساس آرامش زیر پوستم خزید...هوای خوبی داشت آرامش خاصی در فضا بود...همون گوشه ی حیاط ناهار خوردیم.
داخل عمارت هم واقعا زیبا بود و من دوستش داشتم
آرزو دارم باز هم برم.این دفعه تا برسم میرم نارنجستان...
گرچه ته دلم غمکین بودم که بازگشت نزدیکه...
اما یار نمی گذاشت که غمگین بمانم.دم را غنیمت بود....