نوشته های لیمویی

...می خوام لیمویی بنویسم هم ترش و ملس هم شیرین که وقتی می مونه تلخ میشه

نوشته های لیمویی

...می خوام لیمویی بنویسم هم ترش و ملس هم شیرین که وقتی می مونه تلخ میشه

خورشید را به دنیا بخشیدم

من  دیدن خورشید را با تمام دنیا معامله کردم  

خوش بودم از داشتن دنیا 

کم کم خورشید را از یاد بردم 

آسمان از معامله ی من بارید 

باز هم خورشید را ندیدم 

سیب را ندیدم 

اشک را ندیدم 

ناگهان به خاطر آوردم 

چیزی را که نداشتم 

من نور نداشتم 

امید نداشتم 

 آری من خورشید نداشتم   

اما دیگر دیر شده بود 

هرگز نتوانستم به خوشید نگاه کنم 

و بگویم که پشیمانم... 

 

 

پی نوشت:یه دوست که خیلی چیزا بهش یاد دادم و واقعا زندگیش با من متحول شد از نظر حرفه ای بهش خیلی چیزا یاد دادم آوردمش توی کار... 

حالا داره منو دور میزنه... 

شاید تقصیر من بود نباید کاری میکردم که احساس کنه کسی شده میدونم فکر کثیفیه اما من تمام صداقتم رو به کار بردم چیزهایی یادش دادم که لایق دونستنشون نبود... 

شاید زیادی کارش رو راحت کردم و نتیجه ی زحمتهام رو در اختیارش گذاشتم.شاید یکمی بدجنسی همیشه لازمه... 

خیلی احساس بدی دارم.حس میکنم بهم خیانت شده...

نظرات 12 + ارسال نظر
بابک چهارشنبه 13 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 08:51 ب.ظ http://anaesthesia.blogsky.com

خیانت پاداش اعتماده
به هر کسی اعتماد نکن لیمویی
با استفاده شاید چندان موافق نیستم، حتما همیشه یکم بدجنسی لازمه

آدرینا پنج‌شنبه 14 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 10:22 ب.ظ http://adrina.blogsky.com/

وقتی باشی انگار همه چی خوبه...
خیانت و با همه ی وجودم درک می کنم بدترین حسیه که وجود داره خیلی بد

مهدی شنبه 16 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 02:41 ب.ظ http://pejvak-man.blogfa.com

سلام
خیلی زیبا بود. این پشیمونی توی سطرها معلوم بود. و البته حسرت
راستی به اون دوستت هم که تو پی نوشت گفتی خیلی فکر نکن

hpshk سه‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 04:21 ب.ظ http://btab.blogsky.com

.the world is wild at heart

احسان شنبه 23 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 04:58 ب.ظ http://btab.blogsky.com

قراره از امروز گنجشک صداش کنم...

فریبا یکشنبه 24 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 12:42 ق.ظ http://www.hichestaan.blogfa.com

سلام گلم:
باز هم بعد مدت طولانی اومدم پیشت.
آره این حس بدیه و تجربه بد تری .اما میدونی امثال ماها هیچ وقت عبرتمون نمیشه چون بد جنسی باید تو ذات آدم باشه...

سیاوش پنج‌شنبه 28 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 09:34 ق.ظ http://ssttr.persianblog.ir

بابت اون خیانتی که ازش گفتی واقعا متاسفم
خیلی خوب می تونم درک کنم این قضیه رو
همیشه در مورد کار و حرفه و این جور چیزا هم نیست البته
گاهی وقتا به یکی که بد جوری خورده زمین کمک می کنی از جاش پاشه
کمک می کنی بعد از این همه سکون یکمی قد بکشه
بعد مدت ها که خودتو پایین میاری تا هم سطحش بشی تا احساس آرامش کنه با کوچکترین رشدی که می کنه فکر می کنه که از تو بالاتره و تو رو به عنوان یه موجود پست تر و کوچک تر رها می کنه
این تجربه ی منه از خیانت
خیلی شبیه به تجربه ی توئه به نظرم

سیاوش پنج‌شنبه 28 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 09:36 ق.ظ http://ssttr.persianblog.ir

می خوام لیمویی بنویسم هم ترش و ملس هم شیرین که وقتی می مونه تلخ میشه

این نوشته رو واقعا دوست داشتم

عزراییل علیه السلام دوشنبه 2 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 01:22 ق.ظ http://www.salam-ezraeel.blogfa.com

سلام
خوبی هم نوا؟

گاهی وقتا این قدر غرق میشیم توی لحظه
که یامون میره فوت کزه گری وجه تمایز استاد و شاگرده

و فراموش میکنیم
اولین چیزی که باید آموخت رسم مروت است!!!!

غصه نخور
هر آن کس که دندان دهد ،نان دهد


یا علی--مهدوی باشی

بابک پنج‌شنبه 5 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:02 ب.ظ

کجایی لیمویی؟
نیستی؟

مهدی جمعه 6 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:13 ب.ظ http://pejvak-man.blogfa.com

سلام
خوبی/
چرا نیستی تو؟
من به روز شدم؟ آخه به منم سر نمیزنی دیگه؟!!!

آدرینا پنج‌شنبه 12 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 12:23 ب.ظ http://adrina.blogsky.com/

بوی لیمو دیگر نمی آید..... هر کجا هستی شاد باشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد