نوشته های لیمویی

...می خوام لیمویی بنویسم هم ترش و ملس هم شیرین که وقتی می مونه تلخ میشه

نوشته های لیمویی

...می خوام لیمویی بنویسم هم ترش و ملس هم شیرین که وقتی می مونه تلخ میشه

شب

صبح بود و تاریکی 

شب بود و روشنی 

تو بگو خوابم  

یا که نمی خواهم باور کنم  


پی نوشت:آدرینا,الگا,مهدی,بابک,عزراییل,احسان,سیاوش میام و همتون رو می خونم اما نتم مشکل داره و نمیتونم نظر بذارم و یا حتی پست بزنم. 

نظرات 7 + ارسال نظر
بابک شنبه 14 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 07:13 ب.ظ

باشه
ولی نیازی به توضیح نبود
------------------------------------
چشم من سر قولم هستم و همیشه بهت سر می زنم و دستور شما کاملا مفهوم بود

مهدی شنبه 14 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:32 ب.ظ http://pejvak-man.blogfa.com

وقتی که روز بر شب و شب بر روز مشتبه میشود. یعنی باید انتظار کشید. انتظار آنچه که در راه است...!
واسه پی نوشت! بابا این حرفها چیه! قبولت داریم!

آدرینا پنج‌شنبه 26 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 08:19 ب.ظ

سلام شاپرکم..... ممنونم که می یای..... حضورت برای من کافیه.... فقط نگران حالت می شم. شاد باشی و سر شار

گیس گلابتون جمعه 27 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 09:55 ب.ظ http://kaskiat.blogsky.com/

شاید یک خواب باورنکردنی!

بابک چهارشنبه 2 دی‌ماه سال 1388 ساعت 08:55 ب.ظ http://pouls.blogsky.com

بابک، بابک، لیمویی
بابک، بابک، لیمویی
لیمویی من برگشتم
ولی می بینم که تو همچنان خاموشی
و در سکوت به سر می بری
آه
و سکوت سرشار از سخنان ناگفته است

گیس گلابتون پنج‌شنبه 3 دی‌ماه سال 1388 ساعت 12:01 ب.ظ http://kaskiat.blogsky.com/

فکر میکنم چون اون موقع فکرمون آزادتر بود اینطور به نظر میرسید.....نه مثل الان که همش به فکر کارای فردا و فرداهاییم!

مهدی شنبه 5 دی‌ماه سال 1388 ساعت 11:59 ب.ظ http://pejvak-man.blogfa.com

سلام
این سری داره طولانی میشه غیبتت ها!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد