هیچ می دانستی دل تو کنج دلم زندانیست؟
من برایش قفسی ساخته ام
قفس دل را رنگ زدیم.
هر دو زندانی و زندانبانیم...
ماهى قرمز دل تنها بود
تنگ دل هم جا داشت...
هوس ماهى دیگر در سر...
ماهى قرمزى از ماهى من تنها تر...
یار هم خانه ى ماهى شده است...
تنگ دل تنگ شده ...
دلمان با هم یکرنگ شده...
حالا می فهمم که چرا می گویند:
دل من تنگ شده ...
می خواهم چون باران از ابرهای زندگی ببارم.کاش روی چتر دخترکی فرود بیایم که تو را میفهمد...