نوشته های لیمویی

...می خوام لیمویی بنویسم هم ترش و ملس هم شیرین که وقتی می مونه تلخ میشه

نوشته های لیمویی

...می خوام لیمویی بنویسم هم ترش و ملس هم شیرین که وقتی می مونه تلخ میشه

زندانی

هیچ می دانستی دل تو کنج دلم زندانیست؟ 

من برایش قفسی ساخته ام  

قفس دل را رنگ زدیم. 

هر دو زندانی و زندانبانیم... 


 شعر زیر  رو در وبلاگ قبلی نوشتم اما دوس داشتم بازم اینجا بنویسمش: 

ماهى قرمز دل تنها بود

تنگ دل هم جا داشت...

هوس ماهى دیگر در سر...

ماهى قرمزى از ماهى من تنها تر...

یار  هم خانه ى ماهى شده است...

تنگ دل تنگ شده ...

دلمان با هم یکرنگ شده...

حالا می فهمم که چرا می گویند:

دل من تنگ شده ...

بارش

می خواهم چون باران از ابرهای زندگی ببارم.کاش روی چتر دخترکی فرود بیایم که تو را میفهمد...